نم?دانم ا?ن روزها?ت چطور م?گذرد ... نم?دانم تو هم دلتنگ? ?ا نه...
م?دانم که م?خوان? و م?دانم که نم?دان? چقدر ا?ن دلتنگ? برا?م خلسه آور است
آنها که کمتر مرا م?شناسند هنوز هم م?گو?ند خوش بحالت چه روح?ه ا? دار? ! کاش بلد بود?م مثل تو ساده بگ?ر?م و بخند?م
اما آنها که ب?شتر م?شناسند ... م?گو?ند نفسها?ت غبار دارد
چشمانت تار است
از کجا بگو?م؟ !
از آغوشها?? که اندازه ام نم?شوند؟
لبخند ها?? که شادم نم?کنند؟ !
از آدمها?? که نم?خواهم بشتر بشناسمشان؟